اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

پیکان صفرش

شنیدم یک نفر پیکان صفرش

میان گردنه فرمان بریده


زن و فرزند بدبختش به یکبار

ز ماشینش به آن دنیا پریده


خودش با گردن و پای شکسته

کنون در کنج منزل آرمیده


رفیقی این شنید و گفت غمگین

به لحن آدم ماتم رسیده


نگو پیکان که آن گردن شکسته

بلانسبت بلای جان خریده !


صفحه75


بوغدا بیچنلر

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

عطر بهشت پاک

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ایام گشادی

برای تنگی شلوار می خورد

رفیقی ناز غم های زیادی

بدو گفتم منال از تنگ شلوار

بیاید باز ایّامِ گشادی !


صفحه 75

علف خران ده

گر آدمی از سران دِه خواهی شد

یا جزء ستمگرانِ دِه خواهی شد

 از خاکِ سیاه و سخت خواهی رویید

روزی علفِ خران دِه خواهی شد