-
می شاشید
دوشنبه 5 خردادماه سال 1399 15:16
گرچه بر کشور ما می شاشید دمتان گرم،موفّق باشید
-
جهت اخذ روغن کوپنی
یکشنبه 4 خردادماه سال 1399 17:39
جهت اخذ روغن کوپنی پیرمردی سوی مغازه دوید سطل روغن به دست داخل صف مدّتی ایستاد و آه کشید صف پراکنده گشت یک دفعه عاقبت روغنی به او نرسید پیرمرد شریف غمگین شد گفت با لحن خنده دار،شدید « به جهنّم ! تمام شدَس که شدَس آخه صف رَ چرا به هم مِزَنید »؟! صفحه 77
-
بوی پلو،بوی دیگ برخاست
یکشنبه 4 خردادماه سال 1399 11:52
بوی پلو،بوی دیگ برخاست هنگام شکفتن شکم هاست امروز بکن شکم چرانی آن وعده ی ما برای فرداست از بنده مخواه کار کردن با وعده ستاد بنده برپاست تو عاشق بنده ای،ضمیرت از چشم پر از غم تو پیداست خواهان دلار و میز و کاری هرچند که خواست های بی جاست عُمر همه کس موقّتی است او مدّت اندکی به دنیاست بازار دروغ تا قیامت دور و بر ما...
-
به مامانش شکایت کرد مردی
یکشنبه 4 خردادماه سال 1399 11:16
به مامانش شکایت کرد مردی "که در دستِ زنم مرغی اسیرم در این مدّت مرا از بس چزانده دگر بیچاره ام کردست و پیرم نباشم پیشِ او هم سنگِ موشی اگرچه پیشِ خود شیری دلیرم همه شام و ناهارم زهرماراست دگر از زندگی کردست سیرم چنان گردیده این ظالم سوارم که در زیرش الاغی سربه زیرم" چو مامانش شنید این آه و زاری از او...
-
حمله بر احتیاج باید کرد
شنبه 3 خردادماه سال 1399 22:43
حمله بر احتیاج باید کرد خر شده ازدواج باید کرد پادشاهی،مجرّدی تا کی ترک این تخت و تاج باید کرد باید آخر که دل به دریا زد خلق را هاج و واج باید کرد گرچه یکبار هم شده کاری بر خلاف مزاج باید کرد جمله دندان ما چو پوسیده است فکر دندان عاج باید کرد پیش دندان پزشک باید رفت این مرض را علاج باید کرد فکر شلغم،شکم،گرسنه شدن سبزی...
-
لذّت لپّ انار از دست رفت
شنبه 3 خردادماه سال 1399 14:03
لذّت لپّ انار از دست رفت روی همچون لاله زار از دست رفت عشق شد مغلوب بی پولیّ و فقر چون درآمد فقر یار از دست رفت عمر انسان سبک سر شد هدر عمر شخص با وقار از دست رفت قلب من همچون شتر دنبال توست دار معذورم مهار از دست رفت میوه خوردن را دگر بُردم ز یاد مزّه ی سیب و خیار از دست رفت چون نخوردم توسری از هر کسی کارخانه،کسب و...
-
بعد از این باید برای راحتی
شنبه 3 خردادماه سال 1399 14:01
بعد از این باید برای راحتی جنس های خوبتر وارد کنیم ازبرای ماده گاوان وطن از فلان جا گاونر وارد کنیم تا که کام مردمان شیرین شَود از ته کوبا شکر وارد کنیم جنس های بنجل بیگانه را از امارات و قطر وارد کنیم ازبرای بچّه ی بی سرپرست چند تا مادرپدر وارد کنیم رند تر می گردد از « حاجی حسن » ما اگر «حاجی صفر» وارد کنیم سعدی و...
-
محتاج کفش و خانه و تنبان پدربزرگ
شنبه 3 خردادماه سال 1399 13:58
محتاج کفش و خانه و تنبان پدربزرگ یک عمر رنج برده فراوان پدربزرگ ریزیده !برف پیریِ بسیار بر سرش از دست داده عُمر خود ارزان پدر بزرگ پولش کم است و خرج فراوان و چاره نیست دوری گزیده است ز یاران پدربزرگ با ظاهر خراب و بد و نامرتّبش گردیده همچو غول بیابان پدربزرگ بیکار و خسته در همه جا می زند قدم با دردهای کارهای پنهان...
-
روز شنبه روز خیلی بدی بود
شنبه 3 خردادماه سال 1399 13:56
روز شنبه روز خیلی بدی بود روز بد بیاری همیشه بود تا که من خودم رو ریشه کن کنم توی دست خود من یه تیشه بود روز یکشنبه تمام هوچیا هرچی رو گرانبها کرده بودن اعتراضی اگه بود باد هوا سنگو بسته،سگو وا کرده بودن مثل هر دوشنبه این دوشنبه هم تو خیال و خواب و حیرونی گذشت با خرافات و یه مشت توهّمات خوشم از این که به نادونی گذشت...
-
خواهد آمد روزی
شنبه 3 خردادماه سال 1399 13:55
خواهد آمد روزی که دگر در پی روزی ندوم چون مگس زیر پای همه کس له نشوم خواهد آمد روزی که منِ لاغر و بدبخت و ضعیف یک شکم گنده شوم صاحب شخصیتی عاقل و فرخنده شوَم مردم ظاهربین پیش پایم همگی پا بشوند از برای کرنش چاپلوسان همگی تا بشوند خواهد آمد روزی به منِ خالی از علم و سواد با تملق همه گویند استاد خواهد امد روزی نکشم از...
-
مَردکی در سالگرد مادرش
شنبه 3 خردادماه سال 1399 13:30
مَردکی در سالگرد مادرش رفت زیر قرض و قوله بی شمار گُل خرید و چاپ کرد اعلامیه زد به دیوار و در و روی چنار چونکه پردازید ! پول میوه را شد دَمَر از پول خرما و خیار بعد از آن سازید بزم سور را تا ناهاری هم دَهد بر خلق زار گفتمش ظاهر نمایی تا به کی دست بردار از ریای آشکار گفت :ـ بی مایه فطیر است ای پسر ! هیچ کس اینجا نیاید...