اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

لذّت لپّ انار از دست رفت

لذّت لپّ انار از دست رفت

روی همچون لاله زار از دست رفت


عشق شد مغلوب بی پولیّ و فقر

چون درآمد فقر یار از دست رفت


عمر انسان سبک سر شد هدر

عمر شخص با وقار از دست رفت


قلب من همچون شتر دنبال توست

دار معذورم مهار از دست رفت


میوه خوردن را دگر بُردم ز یاد

مزّه ی سیب و خیار از دست رفت


چون نخوردم توسری از هر کسی

کارخانه،کسب و کار از دست رفت


در غم نان شد زمستانم هدَر

داخل صف ها بهار از دست رفت


تا لوَندی باب شد در هر دیار

عاشقی در آن دیار از دست رفت


می نمودم در جوانی گرد و خاک

دیگر آن گرد و غبار از دست رفت


آن خیالات هوسناکِ مُخل

در ته شب های تار از دست رفت


مردکی زن دوست وقت کار مُرد

او ز بسیاری ّ کار از دست رفت


گشت با یک مرد دیگر آشنا

خانمش روی مزار از دست رفت


صص80-81